سلام و دروددیروز صبح ساعت هفت و نیم رفتم در بلوار سلمان فارسی پردیسان، سنگکی تا نان بگیرم. نانوائی نسبتا شلوغ بود و معمولا وقت ایستادن زیاد در صف را ندارم. مدت ده دقیقه ایستادم نوبت یکی از آقایان رسید وقتی نان را جلوی ایشان گذاشت. مشتری گفت: در پخت نان دقت کنید، الان قسمتی از نان خمیر است و قسمتی هم خشک شده، خدا را خوش نمیاد. کارگر نانوائی با وقاحت تمام شروع به داد و بیداد کرد و با صدای بلند می گفت: می خواهم خدا را خوش نیاید و چندین بار این جمله را تکرار کرد. من عطایش را به لقایش بخشیدم و از خیر نان سنگک گذشتم و بیرون آمدم و از نانوائی دیگری نان گرفتم و به منزل برگشتم و باید سر وقت در مرکز ملی پاسخگوئی حاضر می شدم.همان شب دوست عزیزم اقای حبیبی از صفحه اقای ناصر نقویان که در بیمارستانی در اروپا بستری است مطلبی در واتساپ برای من فرستاده بود. مطلب آقای نقویان این بود که اینجا در بیمارستان هم پزشک و هم پرستار به مریض
احترام می گذارند و خود پزشک مسئول توضیح وضعیت بیمار است. و ناراحت از اینکه ما میراث دار تمدن فارس هستیم و مسلمان هم هستیم چرا مثل این غربیها احترام سایر انسانها را نداریم.من الان که دارم این مطلب را یادداشت می کنم چهره طلبکار و بی ادب کارگر نانوائی ار مردمی که در سنگکی صف ایستاده بودند در خاطرم هست. و این سئوال که چرا فرهنگ ما طوری است وقتی جایی ارباب رجوع دارد با مراجعین این قدر بی ادبانه رفتار می شود؟ اگر این افراد نیایند و سنگک خریداری نکنند این شخص از چه طریقی می خواهد ارزتزاق کند و غرغر کند؟ یا اگر مراجعین ادارات یا بانکها نباشند فلسفه وجودی آن کارمند مغرور و از خودراضی چیست؟ بگذریم که خیلی از انسانها بسیار مودب و خوش اخلاق هستند.َ
+ نوشته شده در دوشن انتخاب راه...
ادامه مطلبما را در سایت انتخاب راه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mahdiebrahimihatefo بازدید : 155 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1400 ساعت: 13:30